قسمت پایانی ما شیشتا” (فانوس-صادق)
به قلم: صادق-فانوس
*هرگونه کپی برداری از آثار بدون ذکر منبع و نام نویسنده غیر مجاز بوده و پیگرد قانونی دارد*
نفر ششم ( آخرین نفر )
آاااه ….
اولین بار تو جشن نامزدی رفیقم ( بابک) دیدمش …
یه حسی بهم دست داد …
دلم میخواست بیشتر باهاش آشنا بشم …
بعد از جشن از بابک که میتونم بگم مثل برادریم باهم در موردش پرسیدم …
بابگ گفت : آی آی آی آی … چیه ؟؟؟
بهش گفتم میخوام ببینم کیه ؟ چیه ؟اسمش چیه؟ ننش کیه ؟ باباش کیه ؟ نسبتش با تو چیه ؟ چجور آدمیه ؟
همه رو برام توضیح داد و از اخلاقیات و خصوصیاتش برام گفت …
اسمش مهتاب بود و دختر عموی بابک
چند روزی گذشت …
یه شب یه شماره ناشناس بهم زنگ زد …
مشاهده ادامه در سایت اصلی یا ادامه مطلب.
ادامه مطلب
درباره این سایت